سلسله جلایریان
یکی از بزرگترین و معروفترین سلسله هائی که در دوره ای بین سلطنت ایلخانان مغول و تیموریان در ایران حکومت کردهاند، «سلسله جلایری یا ایلکانی» میباشد،که از سال 1335 میلادی تاسیس و به مدت 97 سال حکومت کرده اند مؤسس این سلسله «شیخ حسن بزرگ» بود
فعالیتهای فرهنگی این دور برای کسی پوشیده نیست، سلاطین جلایری گذشته از اینکه حامی هنرمندان و صنعتگران بودند، خود اغلب از شعر و ادب، نقاشی و خوشنویسی سر رشته داشتند، تمدن دوره جلایری در حوزه نگارگری از اهمیت ویژهای برخوردار شد و فعالیتهای هنری آنان در تبریز و بویژه در بغداد متمرکز بود و نمونههای برجستهای از معماری آنان امروزه حفظ شده است
قبیله جلایر هنگامی نامش در تاریخ ایران وارد میگردد که «ایلکانی نویان» با عدهای از افراد قبیله خود همراه هلاکوخان مغول(دومین پادشاه سلسله ایلخانان بعد از چنگیز) به ایران میآیند، او یکی از معروفترین امرای هلاکوخان به شمار میرود و در اغلب جنگهای وی شرکت داشت، چندتن از اولاد ایلکانی نویان در سلطنت ایلخانی دارای مقامی شایسته بودند و چند نفر از آنان دخترانی از خاندان هلاکو به زنی گرفتهاند
امیر شیخ حسن بزرگ، پس از حوادثی چند، بعد از شکست "شاه جهان تیمورخان" پانزدهمین ایلخان مغول به بغداد رفت و در آنجا استقلال خود را اعلام کرد و به این ترتیب در آخر سال 740 هجری قمری "سلسله جلایریان" تأسیس شد، خود وی تا سال 757 هجری سلطنت کرد
بعد از مرگ شیخ حسن بزرگ که توانسته بود با درگیریهایی که با چویانیان و بخصوص شیخ حسن کوچک(بنیانگزار سلسله چوپانیان) داشت سلسله بزرگ را در عراق و قسمتی از ایران تأسیس کند، فرزندش شیخ اویس جانشین او شد و در سال 761 هجری قمری توانست آذربایجان را تصرف کند و حکومت جلایریان را گسترش دهد و قمستهای زیادی را به حکومت خود ملحق کند و 29 سال حکومت کرد اما این تلاشها که در مرکز و مشرق ایران انجام شد قرین کامیابی نبود و پس از او نیز حاکمان جلایری در این سیاست چندان موفقیتی حاصل نکردند و در واقع زوال قدرت جلایری بعد از مرگ او شروع شد.
پسر ارشد او "حسن" نتوانست محبوبیتعمومی کسب کند و به وسیله امیران رده بالا به قتل رسید و امر جانشینی بدست برادر او حسین افتاد و او هم بعد از مدتی به دلیل بیماری درگذشت و پایتخت جلایریان که بغداد بود از این زمان باعث درگیریهایی بین جانشینان جلایری شد و از طرفی ضعف این سلسله را در پی داشت و این سلسله با 96 سال حکومت و خلافت 10 امیر، به کار خود پایان داد
چوپانیان دودمانی بودند که طی سده هشتم در قسمتی از ایران حکومت کردند این سلسله در سال 1335 تاسیس و به مدت 22 سال حکومت به طول انجامید چوپانیان از خانواده ترک سولدوز بودند که در قرن ۱۴ میلادی به شهرت رسیدند اما مدت زیادی دوام نیاوردند.
این دودمان سلسهای از امرا بود که پس از درگذشت ابوسعید بهادرخان آخرین ایلخان مغول در قسمتی از ایران حکومت کرد. مؤسس آن امیرشیخ حسن کوچک پسر امیر تیمورتاش بن امیرچوپان سلدوز است و پس از او برادرش، ملکاشرف حکومت کرد. خاندان چوپانی منحصر به همین دو تن است.
در آغاز زیر نظر ایلخانیان حکومت میکردند ولی پس از سرنگونی آنها تقریباً همگی سرزمینهای آنان را زیر کنترل درآوردند. چوپانیان آذربایجان را پایگاه قدرت خود قرار دادند تا زمانی که جلایریان در بغداد به قدرت رسیدند.
ایلخانان و چیزهایی که نمی دانیم؟
متاسفانه چیزهایی که ما در مورد مغول میدانیم تنها در مورد چنگیزخان و حمله او هست شاید عده ای حتی ندانن چنگیزخان بنیانگذار سلسله ایلخانی هست البته نمی خواهیم در اینجا از مغول دفاع کنم فقط میخواهیم یک نگاه کوچیک به دوره ایلخانی و کارهای سازنده ای که در این دوران انجام شد بیندازیم منبع این مطلب مخصوصا دانش نامه وکی پدیای فارسی صفحه های «ایلخانان - قسمت علوم در عهد ایلخانی» و «هنر ایلخانی» انتخاب شده است.
سلسله ایلخانیان که چهارمین سلسله ترک تبار می باشد و بنیان گذار ان چنگیز خان مغول بوده و بعد از سلسله ترک تبار خارزمشاهیان از 1256 میلادی به مدت 79 سال حکومت کردند اقوامی بودند زردپوست که در سرزمین های چین هندوستان- منچوری سیبریه و مغولستان به طور پراکنده زندگی می کردند بعد از مدتی که چنگیز خان به دنیا آمد. توانست اقوام مغول را متحد سازد و به این ترتیب حکومت مغول یا ایلخانان را راه اندازی کرد و حملاتی به تمامی آسیا و اروپا انجام داد.این سلسله در حدود دوسیت سال حکومت کرده است.
مغولها در اواخر سده ششم و اوایل سده هفتم هجری به سرزمینهای اطراف خود یورش برده و بخش وسیعی از دنیای آن زمان را تصرف کردند و بزرگترین امپراتوری پیوسته را از نظر وسعت سرزمین در تاریخ بشر تشکیل دادند.حملهٔ مغولها به ایران در اوایل قرن هفتم هجری صورت گرفت مغولها با تسلط کاملی که بر ایران و بینالنهرین یافتند، به حکومت عباسیان در بغداد نیز پایان دادند. با از بین رفتن تسلط خلیفه بغداد بر سرزمینهایی مانند ایران پس از یک دوره رکود شکوفایی مجدد هنرها و علوم آغاز شد. در همین زمان به همت خواجه رشیدالدین فضلالله، مرکزی علمی و هنری به نام «ربع رشیدی» در تبریز ایجاد گردید و باعث تشویق و ترغیب هنرمندان و دانشمندان شد. خواجه رشیدالدین مردی فاضل بود و از مهمترین فعالیتهایی که صورت داد، دوباره نویسی و گردآوری آثار گذشتگان بود. یعنی به عبارتی دست به حفظ و اشاعه فرهنگ دانشمندان و هنرمندان زد و همین نکته موجب ایجاد آثار بی شماری در عهد مغول و پس از آن گردید.
با تثبیت حکومت مغولها و ایجاد خاندان ایلخانیان در ایران و آسیای مرکزی، بزودی فاتحان مغول هنرمندان را که جذب دربار عباسیان شده بودند، به خدمت خود گرفتند. وارثان چنگیزخان مغول با قبول دین اسلام دست به تأسیس دولتهایی در ایران زدند و هنرمندان را به پایتختهای خود در تبریز و مراغه کشاندند،
معماری و هنرهای وابسته نظیر کاشیکاری و گچبری نیز در این دوره رشد قابل توجهی داشت. در معماری دوره ایلخانان به سبک مساجد و کاروانسراهای پیش از خود ساخته میشد با این اختلاف که مدرسهها به جای شبستان در یک یا دو طبقه هجرههایی جهت سکونت طلاب داشتند. بیشتر مقابرههای دوره ایلخانی نیز به سبک دوره سلجوقی بنا شدهاند که در مجموع در پلانهای مربع، مدور، چند ضلعی و هشت ضلعی ساخته میشدند و معمولاً گنبدی در بالا دارند
برخی از بناهای مهم مذهبی و غیر مذهبی دوره ایلخانی عبارتند از:
مدرسه امامی در اصفهان
مدرسه/مسجد جامع اصفهان و محراب اولجایتو
گنبد یا آرامگاه سلطانیه
بقایای قصری در تخت سلیمان و علائم و آثار رصدخانه مراغه و چندین کاروانسرا
در این دوره به سبب ارزشی که برای حفظ و احیاء آثار علمی و ادبی گذشته قائل میشدند، نهضت کتابآرایی آغاز شده و کتابهایی ادبی را بارها رونویسی کردند همین آثار باعث ایجاد نقاشیهایی شد که روشنگر شیوه نقاشی این دورهاست. شیوهای که در این نقاشیهای مطرح است، از نظر فنی به مراتب قویتر از نقاشیهای عهد سلجوقی است مجموع آثار نگارگری این دوره را از آنجا که در تبریز پدید آمدند، به نام مکتب تبریز میخوانند
توسعه علوم در عهد مغولان
در عصر آنها طب، نجوم و ریاضیات در ایران توسعه قابل ملاحظهای یافت. به طوری که عدم توجه این قوم به زبان فارسی نیز با اظهار علاقه زیادی که به تاریخ نشان میدادند جبران شد. چرا که کتابهای تاریخی قابل ملاحظهای در این دوره به فارسی تدوین شد که جامع التواریخ (تاریخ رشیدی) در آن میان شاید نخستین تجربه موفق در نگارش دسته جمعی و گروهی تاریخ بود. به علاوه توجه برخی از این ایلخانان به ایجاد بناهای عظیم و آبادانی، در خاطر نسلهای بعدی به منزله جبران گذشتهٔ اخلاف وحشی این قوم در ایران بود، چنان که پیدایش سبک تلفیقی ممتاز در تاریخ معماری ایران، نتیجه کوششهای برخی از این امیران بود
سلطان محمد خوارزمشاه و دلیل حمله مغول به ایران
خوارزمشاهیان نام سومین سلسله شاهنشاهی ترکتبار است که از سال1098 میلادی تاسیس و به مدت 221 سال و تا قبل از حمله مغول بر ایران فرمانروایی می کردند.
علاءالدین محمد خوارزمشاه پسر تکش خوارزمشاهی، نامدارترین پادشاه خوارزمشاهیان بود در زمان او پهناوری پادشاهی خوارزمشاهیان به اوج خود رسید و با حکومت چنگیزخان همسایه شد. دوران سلطنت او عمدتاً به سرکوب مخالفان گذشت. قسمت عمده مبارزات وی باغوریان و قراختائیان بود. خلیفه عباسی که در بغداد مستقر بود، رابطه خوبی با سلطان نداشت و همواره غوریان و قراختائیان را علیه او تحریک میکرد
در سال ۶۱۶ قمری یورش مغول به قلمروی خوارزمشاهیان آغاز شد که به سقوط سلسله او انجامید. این یورش پیامدهای دردناکی برای ایران و جهان اسلام درپی داشت که آثار پس از قرنها پابرجاست.
به روایت جوزجانی اولین تماسهای سلطان با مغولان در سال ۶۱۲ قمری برقرار شد. او هیاتی را به سرکردگی بهاالدین رازی به سوی چنگیزخان روانه ساخت. این هیات در پکن با چنگیزخان دیدار کردند و در طی این دیدارها با نمایندگان سلطان به احترام برخورد کردند و در دیدار دوم چنگیزخان به سلطان پیغام داد که چنگیزخان همچنانکه خود را پادشاه شرق میداند، سلطان را نیز فرمانروای غرب میداند. در این دیدار چنگیزخان ابراز تمایل کرد که بین دو طرف صلح و مسالمت برقرار باشد. چنگیزخان به همراه نمایندگان سلطان گروهی از بازرگانان خود را با کاروانی مرکب از پانصد شتر که زر، سیم، ابریشم و پوست سمور داشتند، روانه مملکت خوارزمشاهی کرد. هیات مذکور در اوایل سال ۶۱۵ قمری در بخارا به خدمت سلطان رسید. چنگیزخان از سلطان خواست که بین آنها عهد دوستی و صلح برقرار باشد ولی آن چیز که خشم سلطان را برانگیخت پیام چنگیزخان بود که او را «برابر گرامیترین پسرانم» خوانده بود. ولی نهایتاً سلطان با چنگیزخان عهد نامه صلح منعقد نمود.
کاروانی که چنگیزخان به ایران روانه ساخته بود در سال ۶۱۵ قمری که تعدادشان به چهارصد و پنجاه تن میرسید به شهر «اترار» که در کرانه شرقی قلمرو خوارزمشاهیان قرار داشت رسیدند. هدایای این بازرگانان حاکم «اترار» که «اینالچق» نام داشت و از خویشاوندان سلطان بود را به طمع انداخت و او بازرگانان را جاسوس خطاب کرد. اینالچق به دستور سلطان این بازرگانان را کشت. خبر این کشتار به گوش چنگیزخان رسید ولی او خشم خود را فرو خورد. از اینرو فردی مسلمان را با دو فرد مغول به نزد سلطان محمد فرستاد و خواستار استرداد اینالچق شد، ولی سلطان با زیر پا گذاشتن شئونات دیپلماتیک فرمان قتل فرستادگان چنگیزخان را صادر کرد و با اینکار خویش سند حمله سهمگین مغول به ایران را امضا نمود.
اولین درگیری سلطان با مغولان در حوالی شهر سمرقند اتفاق افتاد. در این نبرد مغولان با قپچاقها در گیر بودند و فرمان جنگ با خوارزمشاهیان را نداشتند اما سلطان آنها را به جنگی خیره سرانه و بی نتیجه تحریک کرد. این جنگ با ترک شبانه و ناگهانی میدان نبرد توسط مغولان پایان یافت. ولی تجربه نخستین برخورد تاثیری عمیق بر سلطان نهاد و از آن پس هرگز جرات نکرد با مغولان رودررو شود.
از این پس بود که دوره فرار سلطان فرا میرسد و او با فرار خویش شهر به شهر را تسلیم لشکر مغول کرد. بطوریکه در فاصله اندک دو سالهای کل منطقه فرارود به تصرف چنگیزخان درآمد.
فرارهای سلطان محمد از شهر سمرقند شروع شد و شهرهایی که او به آنها گریخت به ترتیب عبارتند از: سمرقند، بلخ، ترمذ، کلات نادری، نیشابور، اسفراین، ری، سلطان آباد سلطانیه، قسمت اعظم گیلان و نهایتاً جزیره آبسکون در دریای خزر.
سلطان محمد خوارزمشاه در سال ۶۱۷قمری از اندوه سرنوشت حرمش که در قلعهای نزدیکی ساحل دریای خزر به اسارت مغول در آمده بودند درگذشت، ولی «نسوی» گزارش میکند که مرگ او در اثر تورم حاد ریه در جزیره «آبسکون» اتفاق افتاد
پس از مرگ وی، پسرش جلال الدین منکبرنی جانشین او شد و مبارزه اصلی با مغولان توسط او آغاز شد.
منابع این نوشته:
تاریخ جهانگشای جوینی - عطاملک جوینی - شابک ۶-۱۲۴-۳۶۳-۹۶۴-۹۷۸ صفحه: ۳۹۵
تاریخ ایران کمبریج: جلد پنجم، از فروپاشی سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانیان ۳۰۵-۲۸۹
«برگرفته شده از وکی پدیای فارس»
سلجوقیان نام دومین سلسله ترکتبار مسلمان بود که از سال 1037 میلادی به مدت 157 سال ، بر بخشهای بزرگی از آسیای غربی و ایران فرمانروایی داشتند
سلطان طغرل سلجوقی اولین پادشاه سلسله سلجوقیان هست و با براندازی حکومت غزنویان، ایران را در استیلای خویش قرار داد. در روزگار وی کشاورزی رونق یافت و همچنین ایران به بزرگترین حد خود پس از اسلام رسید.
سلجوقیان در اصل غزهای ترکمان بودند که در دوران سامانی در اطراف دریاچه خوارزم (آرال)، سیردریا و آمودریا میزیستند
سلسله مشهور و مقتدر سلجوقی درنیشابور تاسیس شد. بنابراین اولین پایتخت این سلسه شهر نیشابور درخراسان بود. نیشابور قبل از این پایتخت طاهریان درقرن سوم هجری بود. با قدرت یابی طغرل و سلطه وی بر کل ایران و ماوراء النهر و سپس عراق پایتخت دولت سلجوقی از نیشابور به شهر اصفهان منتقل شد. و اصفهان تقریبا تا پایان استقرار سلجوقیان پایتخت اصلی و اولی و اداری - سیاسی سلجوقیان محسوب می شده است.
دیگرپایتخت مطرح دولت سلجوقی شهر «مرو» در خراسان قدیم و یا درترکمنستان امروزی بوده است. اما آخرین پایتخت این سلسله ترک نژاد ایرانی شهر ری بود. دیگرشهرها و ایالات مطرح دوره سلجوقی: همدان - کرمان - بغداد- بحرین - عمان - آذربایجان- قونیه- شیراز - ارمنستان بودند ....
سلطان طغرل سلجوقی با هجوم به عراق و تصرف بغداد، حکومت شیعی مذهب "آل بویه" را برانداخت و به حمایت خلیفهی عباسی پرداخت. طغرل تمام حرکتهایى را که از سوی مخالفان خلافت در سراسر حکومت اسلامی برخاسته بود، دفع نمود. وی در اواخر عُمر، بغداد را که به تصرف خلیفهی فاطمی درآمده بود، آزاد ساخت و القائم بامراللَّه، خلیفهی عباسی را به قدرت باز گرداند. چون زنِ طغرل در 452 ق درگذشته بود، طغرل دختر خلیفه رابه زنی خواست. هرچند خلیفه از این امر امتناع کرد ولی سرانجام به این ازدواج رضایت داد و قرار شد دختر خلیفهی عباسی در ذیقعدهی سال 455 به عقد طغرل درآید. ولی این عقد به عروسی منجر نشد و داماد پیر در هفتاد سالگی درگذشت. طغرل در اواخر عمر از بغداد راهی ری بود و در بین راه به بیماری رُعاف (خون دماغ) مبتلا گشت و در هشتم رمضان 455 ق در نزدیکی ری درگذشت. جسد وی را به ری برده و در مقبرهای که امروز به برج طغرل معروف است به خاک سپردند.
آلپ ارسلان بعد از مرگ عمویش طغرل به سلطنت رسید.
بیشتر عمر آلپ ارسلان در جنگ با عیسویان سپری شد. او به قصد گسترش اسلام به ارمنستان حمله کرد و بر آن سرزمین غالب شد. اما بعد از غلبه بر آن سرزمین در سال ۴۶۴ با حملهٔ -امپراتور روم- مواجه شد.
آلپ ارسلان رومیان را به سختی شکست داد و امپراتور روم را دستگیر کرد. مورخان این جنگ را مقدمهٔ تسخیر بیتالمقدس و آغاز جنگهای صلیبی میدانند.
آلپ ارسلان سرانجام به دست فردی به نام یوسف که در جنگ آلپ ارسلان با حاکم «تاوغاچ» دستگیر و زندانی شده بود به سختی مجروح شد و بعد از چهار روز جان سپرد. تاریخنگاران چنین ذکر میکنند که آلپ ارسلان پیش از مرگ چنین گفتهاست:
«دیروز در روی تپهای بودم و زمین را مینگریستم که زیرپای ارتشم به لرزه درمیآمد. در این هنگام به خود گفتم حاکم این جهان منم، چه کسی است که میتواند با من مقابله کند. خداوند غرور مرا دیده و جان مرا به وسیلهٔ یک اسیر گرفت
ملکشاه پسر آلپ ارسلان، بعد از مرگ پدرش به کرسی سلطنت نشست
او موفق به توسعه سرزمینهای تحت سلطه سلجوقیان شد
یه علت گسترش حکومت سلاجقه، ملکشاه، کشور را به ایالات و ولایات مختلف تقسیم کرده بود و هر ولایت را یکی از شاهزادگان، امراء یا اتابکان اداره میکرد.
اینان به علت دوری از اصفهان، پایتخت آن عهد و قدرتی که ملکشاه به آنها داده بود، بعد از مدتی شروع به تشکیل حکومتی جدا و مستقل کردند.
سلسله خوارزمشاهیان به دست انوشتکین غزجه که یکی از امراء بود تأسیس شد.
اتابکان نیز برای خود دم از استقلال زدند. در کرمان سلسله سلاجقه کرمان و در روم سلسله سلاجقه روم بوجود آمد. از طرف دیگر اتابکان آذربایجان و اتابکان لرستان هم ادعای استقلال کردند.
و سرانجام در حالیکه در بغداد مهمان خلیفه عباسی بود، دچار زردی گردید و زندگی را بدرود گفت
سلطان محمد را میتوان آخرین پادشاه سلجوقیان دانست که بر تمام تصرفات این سلسله حکومت کرد. پس از اینکه ملکشاه زندگی را بدرود گفت بین پسران و شاهزادگان سلجوقی جدال سنگینی در گرفت.
...ابتدا بین دو پسر او محمود و پسر بزرگ برکیارق جنگ بر سر تاج و تخت سر گرفت. این جدال عاقبت در اصفهان با پیروزی محمود به پایان رسید و برکیارق زندانی شد. اما بعد از مدتی محمود بر اثر بیماری آبله در گذشت و قدرت دوباره به برکیارق بر گردانده شد.
محمد پسر دیگر ملکشاه که در آن موقع سلطنت گنجه را بر عهده داشت سر به شورش علیه برادر خویش برداشت. بجز جنگ اول که در نزدیکی همدان رخ داد و با شکست محمد به پایان رسید، پنج جنگ دیگر نیز رخ داد که عاقبت با صلح بین دو برادر به پایان رسید. اما برکیارق در سال ۴۹۸ هجری یک سال بعد از صلح با برادرش محمد در گذشت و امور به محمد منتقل شد.
سلطان محمد امور مربوط به خراسان را به برادر خود «سنجر» واگذار کرد و خود امور دیگر تصرفات را به عهده گرفت. شام، آسیای صغیر و عراق عرب بخاطر از بین رفتن قدرت خلفای عباسی در فرمان او بود.
بعد از آنکه سلطان محمد در گذشت سلطنت ایران تقریباً به دو قسمت تقسیم شد: سلجوقیان شرق به دست سلطان سنجر برادر سلطان محمد و سلجوقیان غرب به دست محمود. سلطان سنجر در دوران سلطنت خود کشمکشهای فراوانی را پشت سر گذاشت، اما قسمتی از کشور یعنی خراسان به پایتختی مرو را کاملاً در اختیار خود داشت.
عاقبت سنجر در سن ۷۲ سالگی و بعد از تقریباً ۶۲ سال سلطنت در سال ۵۵۲ هجری زندگی را بدرود گفت. سنجر برای خود جانشینی نداشت و خواهر زادهاش رکن الدین محمود به جای او بر تخت نشست.
اما دز سال ۵۷۷ هجری به دست یکی از سرداران سلجوقی کور شد و باقی زندگی را در زندان به سر برد تا در گذشت.
با کشته شدن طغرل سوم «سنجر» درمیدان جنگ با لشکریان سلطان «تکش» خوارزمشاه و تسخیر ری به سال ۵۹۰ هجری توسط خوارزمشاهیان دولت سلجوقی منقرض شد
غزنویان که اولین سلسله تورک تبار می باشد و حکومتشان از سال 963 میلادی به مدت 224 سال طول کشید یک حکومت ترک تبار و مسلمان در بخشی از شرق خاورمیانه و جنوب آسیای میانه بود.از آنجا که غزنویان نخستین پایههای حکومت را در شهر غزنین آغاز نمودند به غزنویان نامدار شدند.غزنویان به عنوان مروج و ناشر اسلام مورد توجه و تایید خلافت عباسی بود. شهرت این حکومت در جهان، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام دادهاست بنیانگذار این دودمان کسی به نام سلطان محمود غزنوی بود. پدران او از خانات ترک بودند که در خراسان می زیستند نامآورترین شهریاران این دودمان سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود بودند. پس از سلطان مسعود این دودمان رو به ناتوانی گذارد
سلطان محمود . به دلیری و بیباکی و کثرت فتوحات و شکوه دربار در تاریخ اسلام، مخصوصاً غزوات او در هند و غنایمی که از آنجا آورده مشهوراست. وی اولین فرمانروا در قلمرو خلافت اسلامی است که به خود عنوان «سلطان» داد تا استقلال خود را از دستگاه خلافت نشان دهد.
یکی از مسائل مهم در دوران غزنویان لشکر کشیهای مداوم به هندوستان بود.هند سرزمینی غنی و آباد بود که بتکدهها و معابد هندوهای آنجا همیشه سرشار از طلا و جواهری بود که مردم برای خدایان خود هدیه میآوردند و حمله غزنویان به آنجا به معنای دستیابی به این ثروت بود.علت بعدی این بود که هندوستان کشوری کافر از نظر مسلمانان بود و لشکر کشی غزنویان به آنجا تلاشی در جهت گسترش اسلام وانمود میکرد و مخصوصا از نظر دولت عباسی جهاد در برابر کفر بود که مشروعیتی را برای حاکمین غزنه به بار میآورد
این حملات مداوم سپاه غزنویان به هند باعث شد که اسلام در آن شبه قاره گسترش یابد و همچنین باعث گشت قدرت دفاعی این کشور به علت حملات پی در پی رو به زوال گذارد و راه برای حملات بعدی غزنویان باز شود.
یکی از بزرگترین فتوحات سلطان محمود در هند فتح سومنات بود که بزرگترین و مهمترین بت هندوستان بود هندوان دسته دسته به زیارت این بت میرفتند و صدها برهمن نیز به دعای وی مشغول بودند.جواهرات فراوانی نذر این بت میشد و حتی صدها روستا وقف این بت بود.
تا قبل از اینکه غزنویان به سومنات حمله کنند، برهمنان هندو برای توجیه بیقدرتی بتهایی که به دست سپاه غزنویان نابود میشد میگفتند که این بتان مورد قهر سومنات هستند.هنگامی که سپاه ۳۰ هزار نفری ترکان غزنویان به قصد سومنات حرکت کردند هندوان به پای سومنات افتادند که جلوی سپاه محمود را بگیرد اما سومنات برای جلوگیری از نابودی خود نیز توانایی کاری را نداشت ٬و بدستور محمود نابود شد و ثروت معبد نیز به غنیمت گرفته شد.
بعد از مرگ محمود برای به حکومت رسیدن میان دو پسرش یعنی محمد و مسعود اختلاف بوجود آمد و بعد از کشمکشهایی مسعود توانست پیروز شود و به حکومت برسد
مسعود غزنوی نیز مانند نیاکان خود حمله به هند را در سرلوحه کارهایش قرار دارد اما دیگر از آن ثروتهای افسانهای هند خبری نبود و در نتیجه بار سنگین هزینهها بر دوش مردمی نهاده شد که مجبور بودند مالیات بپردازند و این خود باعث نارضایتی مردم بویژه مردم خراسان شد.و در نتیجه توجه بیش از اندازه مسعود به هند وی از تحرکات سلجوقیان در خراسان غافل ماند. پس از مرگ مسعود فرمانروایی غزنویان به قسمتی از غرب هند به مرکزیت لاهور محدود گشت. و در نهایت در قرن ششم هجری غوریان آخرین بقایای غزنویان را نیز از بین بردند.
بیر داملا گؤز یاشین ،خلت ائیلیین
سیز الله سو-سوزدو ، اورمو گؤلونه
او قدر سو-سوزدو ، قلبی یانیری
بیر اویوج سو تؤکون ، اورمو گؤلونه
بو گؤلون آغریسی ، دونیا بویونجا
یئر-گؤی اونودوبدو اونو دویونجا
قانیمیز قوروسون ! گؤل قورویونجا
گلین بیز سو تؤکک ، اورمو گؤلونه
آغلایاق هدیه ائدک گؤز یاشلارینی
بلکه جان وئرک بیز ، اورمو گؤلونه
اوریین یانماییر ! آغلییا بیلمیرسن !
قان وئرک داماردان ، اورمو گؤلونه
بو گؤلون قازلاری هایانا گئتدی ؟
یام یاشیل یازلاری هایانا گئتدی ؟
کئیفینین سازلاری هایانا گئتدی ؟
سو وئرک سازلانسین اورمو گؤلونه
بیگانه باخاجاق ، اؤگئی بو گؤله
یانماسا دوغما اؤزو ، اورمو گؤلونه
هارداسان سن ائی ، گؤلون صاحبی ؟
بیگانه خور باخار اورمو گؤلونه
گلین آغلارکن ، بیز هدیه ائدک
بو قانلی گؤز یاشین ، اورمو گؤلونه
تحقیر بسدی ، گلین گلین آماندی
خار اولماق ایستمه ، اورمو گؤلونه
بیلمدیم هانسی اللر ! چایلاری کسدی
گوناه بس نه یمیش ، اورمو گؤلونه
بولاقلار گورودو ، نه بره بسدی ؟
میناس داغی آغلار ، اورمو گؤلونه
اگر موسلمانسیز ؟ روا گؤرمیین
بیر ایچیم سو وئرین ، اورمو گؤلونه
زلیم خان یعقوب دان بیر شعر
واقتیندا اوزالتدیم کؤمک الیمى من ایله وئرمه دین ال-اله دونیا
نه ییمه لازیمدى واقتى گئچنده گؤى دن قیزیل اله لعل اله دونیا
یولسوز یوققوشلادا یوردون بیزلرى کوره ییمده قالدى کندیر ایزلرى
آهین لا قوروتدون گؤىدنیزلرى غمى غم اوستونده شله له دونیا
آجى-یئل اوستومه اسدى کى اسدى یاغان قار یولومو باغلادى کسدى
گل منه ظولم ائتمه بوقدر بسدى من کى نه کرمم نه له له دونیا
زلیم خان فیکیردن چکیلیب قاشین داغ کیمى گؤیلره اوجالیب باشین
او سنین داشین دى بو منین باشیم نه قدر ایسته سن گل اله دونیا
بینهایت بو گؤیون آلتیندا
بیزه بیر قبّهی فیروزه ده یوخ!
یانار افلاکده مینلرجه چیراق،
بیزه بیر شمع، بیر آویزه ده یوخ!
بو قدر اولدوز آراسیندا بیزه
یئددی گؤیلرده بیر اولدوز یوخوموش!
بؤلدولر قوشلاری عالمده مگر،
بیزه ده چاتدی او آغلار بایقوش؟!
قووالارکن منی هر گون محنت
قاپیمی دؤگمهدهدیر هر گئجه غم.
هامی آزاده ائلین شاعری وار
من اسیر ائللرین آه! شاعرییم.