روغن ریخته نذر امامزاده!

در اواخر سال 1355 در شرایطی که استاد شهریار در منزل یکی از آشنایان، مقیم تهران بود. رئیس دفتر فرح پهلوی به محل اقامت وی مراجعه کرده و از وی می خواهد اسناد لازم را امضا فرماید تا یک باب منزل مسکونی در شمال تهران(سلطنت‌آباد) به متراژ 350 متر به وی اهدا شود. استاد شهریار در شرایطی که خود، خانه به دوش بود از پذیرش آن امتناع می فرماید و می گوید:" اگر شهبانو می خواهد در حق من لطف کند، بهتر است اجازه دهد دیوان اشعار ترکی من چاپ شود، آن وقت من از محل فروش دیوانم برای خود خانه می خرم"!!!!

البته ماجرا بدینجا ختم نمی شود و استاد شهریار در فروردین 1356 شعر "روغن ریخته نذر امامزاده" را در این خصوص می سراید. این شعر علاوه بر اینکه سندی است بر مناعت طبع استاد شهریار، گواهی است بر شجاعت وی در بیان حقیقت:


میکده چون به باد شد، دعوت من به باده کرد

روغن ریخته است کو نذر امامزاده کرد


آنکه سواره آن همه نقشه پیاده کرده بود

این دم سرنگون شدن یاد من پیاده کرد


سابقة صداقتش رفت به باد و لاکتاب

آنچه که خدعه و ریا با من صاف و ساده کرد


منکر حسن من شد و باعث آن که مدعی

با رخ زشت دعوی حسن خدایداده کرد


سخت در اوفتادم و پیر شدم به دام او

با همه ایستادگی آخرم اوفتاده کرد


او خوره بود و نام خود مرهم و مومیا نهاد

آنهمه استفاده و آنهمه هم افاده کرد


هیچ چراغ و مشعلی فوت نکرده رد نشد

ده که به حداکثر از فوت و فن استفاده کرد


زید به جای عمر شد، زجر به جای اجر داد

وز همه زجردیدگان اُجرت من زیاده کرد


از نر و ماده هر که را دین و شئون، به باد داد

وز دگران به شعبده آنچه نرینه، ماده کرد


قید معاد می‏زنی زیر قلادة معاش

پیر قضا چه شیرها قیدی این قلاده کرد


درد قضاست، کی بود چاره ‏پذیر، شهریار

کون و مکان پذیره شد آنچه قضا اراده کرد

دوشنبه 20 بهمن 1393
بؤلوملر : تورکجه شعرلر,